خوشا با تو بودن...
پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۵۳ ب.ظ
خسته شدهام از کاشها....دختر که باشی دست خودت نیست ناراحت که بشوی زود اشکهایت سرازیر میشوند و متهم میشوی به خیلی چیزها... ولی اگر این اشکها نیاید دق میکنی سرازیر شدنش هم دست خودت نیست وقتی تمام سعیت را میکنی کاری نمیشود کرد ضربه که کاری باشد بیبهانه و راحت اشکها میآیند....
حالت اینطوری باشد و بیایی و سالار عقیلی شروع کند به خواندن....
خوشا با تو بودن ، ز عشقت سرودن.....
.....
اگر من نمانم ، بمان تو بمان
اگر من نخوانم، تو نغمه بخوان
چو رفتم به جایم تو خوش بنشین
اشکها کم کم قطع میشوند و تو با یادش به خواب میروی...
- ۹۲/۰۲/۰۵